۱۳۸۹/۰۶/۱۰
روز مبادا !!!
روز مبادا !!!
وقتی تو نیستی
نه هستهای ما
چونانکه بایدند
نه بایدها ...
مثل همیشه آخر حرفم
و حرف آخرم را
با بغض میخورم
عمری است
لبخندهای لاغر خود را
در دل ذخیره میکنم :
باشد برای روز مبادا !!!
اما
در صفحههای تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شیبه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه میداند ؟
شاید
امروز نیز روز مبادا
باشد !!!
وقتی تو نیستی
نه هستهای ما
چونانکه بایدند
نه بایدها ...
هر روز بی تو
روز مباداست !!!
۱۳۸۹/۰۵/۰۲
نفسهای آخر
بر من بخشایید....
اگر چه خیلی دیر...
خیلی دور...
ولی احساس می کنم...
رسیده ام...
شاید به شما...
به ما...
به او ...
اول مرداد خیلی واسم عزیز و مقدسه.
امروز یه روز بزرگ واسه من بود.
اما خیلی دلم شکست. تازه فهمیدم خیلی تنهام.
خدایا تو تنهام نزار.
نیما
۱۳۸۹/۰۴/۲۰
همه چیز را باختم....
): برای عشق ورزیدن به تو ستاره ای خواهم دزدید و آن را به تو هدیه خواهم داد
برای عشق ورزیدن به تو و فقط برای در آغوش گرفتن تو دریا ها رابشت سر خواهم گذاشت
برای عشق ورزیدن به تو همراه با آتش به باران خواهم بیوست
برای عشق ورزیدن به تو و برای بوسیدن تو تمام زندگیم را خواهم داد ):
این آحرین ماه گرد تولدته برای من که....
عاشقم نبودی و منو نمی خواستی. حتی اشتباهاتتم نپذیرفتی و نخواستی جبران کنی.
۱ قدمم واسه رسیدن به من بر نداشتی.
تولد ۲۰ سال و ۱۱ ماهگیتو تبریک میگم.
عاشق همیشگیت نیما
۱۳۸۹/۰۳/۱۱
عشق در عرفان

۱۳۸۹/۰۳/۰۹
۱۳۸۹/۰۳/۰۳
فصل تازه


اشتراک در:
پستها (Atom)